گلبانگ زاگرس ؛
یادش به خیر، در روزگار کودکی و مدرسه، شعر زیبای باز باران با ترانه/ با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه/ یادم آرد روز باران/ گردش یک روز دیرین/ خوب و شیرین…..
شاعر این شعر خاطره ساز، مجدالدین میرفخرایی مشهور به گلچین گیلانی بود.
او که برای تحصیل در رشته پزشکی رهسپار اروپا شده بود در سال ۱۹۴۰ میلادی در لندن این شعر را سرود. در مجله سخن منتشر شد، به سرعت به شهرت رسید و به کتابهای درسی، راه یافت و به طبع کودکان و نوجوانان، سخت زیبا و دل انگیز جلوه کرد و بر زبان کودکان این سرزمین جاری شد.
اگر چه شاعر این شعر هرگز به کشور بازنگشت و سرانجام در سال۱۳۵۱ خورشیدی در شهر لندن درگذشت و در گورستان پانلی، به خاک سپرده شد.
مراد و منظورم از بازخوانی و خاطره ی این شعر زیبا، این است که دیگر باران برای ما آن شور و زیبایی را ندارد.
هرگاه که باران بیاید شوق و هراسی توامان، گریبانمان را می گیرد. شوق از زیبایی و طراوت باران و هراس از مشکلات و گرفتاریهای پس از آن! آری زندگی شهروندان اهوازی، و نسبت آنان با باران، سالهاست که تفاوتهای اساسی یافته است.
دراهواز باران که می بارد شوقی عجیب را نخست با خود دارد و چند ساعتی بعد، بحرانی عمیق! سالهاست که داستان نسبت باران و اهواز و مشکلات شهر و شهروندان، نخ نماشده و تکراری است اما گویی هیچ اراده ای یا توانی برای برون رفت از وضعیت نامناسب آب و فاضلاب و خیابانها و کوچه های مرکز استان زرخیز خوزستان نیست.
اهواز که برخی خوش دارند آن را با صفت کلانشهر هفتم کشور بخوانند و برخی دیگر روستایی متورم و بزرگ. هرگاه که باران می آید و بحران می زاید تا چندین روز، زندگی مردم را تحت تاثیر خود قرار داده و رحمت به دلیل نبود زیرساختهای مناسب شهری، زحمت می کند. باران با فاضلاب شهری مخلوط می شود و خود را تا زانوی شهروندان می رساند پیش از آنکه عابران به مقصد خود رسیده باشند!
گاه تصاویر و صحنه هایی دردناک و رنج آور را می آفریند که عجیب است چرا مسوولان ما، شرم نمی کنند.گاهی نبود زیرساختها و عمق مشکلات در دعواهای حزبی و سیاسی و قومی مسوولان گم شده است.
شهرداری به عنوان نهاد مسوول مدیریت بخشی زیادی از خدمات شهری، گناه را گردن آبفا انداخته و آبفا نیز، توجیهات خاص خودش را دارد. هیچ کس نمی پرسد اعتبارات بانک جهانی در اهواز چگونه مصروف شد، بی آنکه، تغییری ایجاد کرده باشد؟
چرا حتی در محله های تازه ساز کلانشهر اهوازهم، نتوانسته ایم اصول فنی را به کار بگیریم و در نتیجه هر سال بر وسعت و عمق مشکلات اهواز افزوده ایم؟ بسیاری می پرسند چرا در مناطقی مانند نیوساید هیچگاه این مشکلات دیده نمی شود؟
اینکه فلان مدیر و مسوول، در زیر باران چکمه بپوشد و ژست بگیرد و حواریون و برخی رسانه های وابسته و روابط عمومی اش، بر شهروندان منت بگذارند و مانور تبلیغاتی دهند آیا گره از کار فروبسته این شهر خواهد گشود؟
صدا و سیمای مرکز استان و برخی از رسانه های خوزستان ، که کمتر بدون تعارف و ملاحظه، نقد عملکردی کرده اند بیش از دیگران، حقوق شهروندی شهروندان اهواز را نادیده انگاشته اند.
صدها نقطه مناطق گوناگون اهواز را می توان نام برد که پس از هر باران، زندگی مردم را به مخاطره انداخته اند و مشکلات زیادی را به مردم تحمیل نموده اند اما در این میان، نه کسی پاسخگو بوده و نه اقدامی موثر انجام داده است. در بلوار معلم، ترمیم و تعویض کمتر از۵۰۰متر خط لوله فاضلاب در سال گذشته که به دلیل گرفتگی و فرونشست زمین انجام شد چندین ماه زندگی مردم را مختل کرد اما پس از چندی، دوباره همان اتفاق رخ داد و باز تکرار و تکرار. این تنها یک مورد و مصداق عینی است.
روز پس از باران ، دادگستری باهنر تا میدان نگهبانی، دریاچه ای بزرگ میشود که مخلوط باران و فاضلاب است با بوی تعفن آزاردهنده. یا برخی نقاط دیگر همچون پیچ میدان سابق، پل سیاه نبش خیابان نهج البلاغه. میدان جمهوری، حدفاصل میدان آخر آسفالت سابق تا جوادالاءمه و دهها نقطه دیگر، در هر ساعتی و در هر فصلی، بوی تعفن فاضلاب متصاعد میشود و سلامت و بهداشت عمومی را به مخاطره می افکند اما چون هنوز هم این مشکل وجود دارد پس می توان نتیجه گرفت که، هیچ اقدام عملی انجام نشده و هیچ مسوولی پاسخگو نبوده و نیست.
خلاصه اینکه شهر و کلانشهر و شهروند، تنها یک عنوان نیستند. شهروند دارای حقوقی است که در تمام قوانین تصریح شده است و نیازی به بازگویی آن نیست. هر کدام از مشکلات فعلی اهواز، نقض حقوق شهروندی و آسیب به زندگی فردی و جمعی شهروندان است.
که با تعارف و تعریف، حل نخواهند شد. انتظار می رود نهادهای انتخابی و مردمی همچون شورای شهر، در عرض اراده ی دولت و دبگر مدیریتهای شهری، پاسدار حقوق مردمی باشد که آنان را تا صندلی شورای شهر اهواز، بالا کشیده اند.
سخت بر این باورم که بیش از همه باید نقدها را به سمت مسوول اول استان یعنی استاندار و شورای شهر اهواز برد.
زیرا که اولی نماینده ی عالی دولت و دومی ، نماینده ی شهروندان هستند که در برابر جایگاه خود و حقوق مردم مسوول اند. با همه ی ناامیدی، امیدوارم که بتوانند این حداقل های زندگی شهروندان را تامین کنند زیرا دانستن و زیستن شرافتمندانه حق مردم است.
بهرام براتی