تهران
کد خبر:8176
پ
۶۰۴۶۵۴_۳۵۳

بختیاریها و هنگامه ی سخت مشروطیت

انقلاب و هنگامه ی سخت مشروطیت مردم ایران، یکی از فصل های درخشان و نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات کشور ما و مردم خاورمیانه است. بسیاری از ما گمان ساده می بریم که نقش آزادیخواهان بختیاری تنها در دلاوری سواران بی باک و از جان گذشته ی بختیاری در فتح تهران و وحشت و […]

انقلاب و هنگامه ی سخت مشروطیت مردم ایران، یکی از فصل های درخشان و نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات کشور ما و مردم خاورمیانه است. بسیاری از ما گمان ساده می بریم که نقش آزادیخواهان بختیاری تنها در دلاوری سواران بی باک و از جان گذشته ی بختیاری در فتح تهران و وحشت و فرار محمدعلیشاه مستبد به سفارت روسیه و سرانجام تبعید او است.

حال آنکه کار سترگ و یگانه ی بختیاری ها به عنوان تنها نیروی منسجم و قدرتمند در انقلاب مشروطه، نه تنها در فتح اصفهان و تهران بلکه، به تحولات پس از فتح تهران و استقرار مشروطه و مشروطه خواهی بر می گردد. به معنای دیگر، بختیاری ها تنها نیروی قدرتمند و تاثرگذار میدان سیاست ورزی آن دوران بودند که، رسالت و رنج پاسداری از ارزشهای مشروطه و مبارزه با سودای محمدعلیشاه و طرفداران استبداد ریشه دار و بی رحم قجر، برای بازگشت دوباره به قدرت و استبداد را به دوش کشیدند. اگرچه سوگمندانه در این سالها و از اواخر دهه ۷۰ تصویر رهبران و بزرگان وطن پرست بختیاری را از کتابهای درسی حذف کردند و گاه از عنوان (شورش) به جای آن انقلاب و تحول خواهی بزرگ، یاد می شود. اگر چه، به جای این کج سلقگی ها بهتر بود، تندیس آن بزرگان زینت بخش صحن پارلمان و میدان بهارستان باشد نه خاموشی و فراموشی و تحریف و تخفیف تلخ تاریخ!

در این نوشتار کوتاه به واکاوی برخی از رویدادهای مهم مشروطه و نقش رهبران و مجاهدان بختیاری می پردازیم.

 

پس از صدور فرمان مشروطیت در۱۴ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی توسط مظفرالدین شاه و مرگ او، تا به قدرت رسیدن محمدعلیشاه، تحولات، به سرعت پیش رفت. یعنی از انحلال مجلس دوم تا تاجگذاری احمدشاه.

وقتی که شاه مستبد آزادیخواهان را قلع و قمع کرد و دیگر امیدی به بهبودی اوضاع نبود. سوران بختیاری ابتدا اصفهان را فتح کردند و سپس، صمصام طی تلگرافی به تهران نوشت :” چون شاه دادن مشروطیت را دریغ می دارد، بختیاریان بر آن شده اند که به سوی پایتخت پیش بروند و درخواستهای خویش را به زور شمشیر بقبولانند”

 

ابتدا با فتح تهران در صبح روز۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۷ هجری قمری توسط آزادیخواهان بختیاری،گیلان و تبریز، محمدعلی شاه در ۲۷همان ماه(۲۵تیر۱۲۸۸)متواری و به سفارت روسیه،پناهنده شد و طی جلسه ای، با حضور بزرگان کشور که سردار اسعد بختیاری و محمدولی خان تنکابنی نیز جزو آنها بودند. شاه مستبد از قدرت خلع و پسرش احمدمیرزای ۱۲ساله را به قدرت رساندند. در روز جلوس احمدشاه در ۱۴ رجب۱۳۲۷ ه ق، سردار اسعد دست بر شانه ی احمدشاه گذاشت و با خواندن این بیت شعر که” ز توران به ایران ز ایران به تور/ ز بهر تو پیمودم این راه دور”۲ به شاه چوان یادآوری کرد که این سلطنت، موهبتی الهی است که از سوی مردم به او واگذاشته میشود و آزادیخواهان، برای آن رنج بسیاری را به جان خریده اند.

پس از آن،سپهدار اعظم ، محمدولی خان تنکابنی به وزارت جنگ و سردار اسعد به وزارت داخله رسیدند.

 

اولتیماتوم روسیه مبنی بر اخراج مستشاران آمریکایی از وزارت مالیه تا تحریک و طغیان داراب میرزا در آذربایجان، طغیان رحیم خان چلیپانلو رییس ایل شاهسون در اردبیل، اختلافات میان نیروههای مشروطه خواه و اقدامات علنی محمدعلیشاه برای سامان دادن به نیروهایش در کشور و عزم دوباره برای بازپس گیری قدرت، کشور را دچار بحرانهایی عمیق کرده بود.

 

محمدعلیشاه همراه با۳ شاهزاده قجر،ظل السلطان،سالار الدوله و شعاع السلطنه، با حمایتهای روسیه، متحد شدند. آنها برای پیشبرد اهداف خود،ایل شاهسون و حتی محمدولی خان تنکابنی که در این زمان، از وزارت و صدارت استعفا داده و در املاک خود واقع در شمال سکونت داشت را همراه خود کرده بودند.

 

در آن شرایط بحرانی، نجفقلی خان صمصام السلطنه ی بختیاری دوباره به نخست وزیری رسید تا بتواند کشور را از اینهمه بحران،نجات دهد. صمصام، سردار بهادر سردار اسعد سوم، فرزند ارشد علیقلی خان  سردار اسعد دوم را برای گردآوری سپاه ، به میان ایل بختیاری فرستاد.

 

وحشت از بازگشت محمدعلیشاه که وارد گمش تپه شده بود مردم را فرا گرفت و تمام چشم و امیدها، متوجه صمصام نخست وزیر وفت، برای مقابله با خطرات پیش رو بود.

 

صمصام ابتدا به قلع و قمع طرفداران محمدعلیشاه در تهران پرداخت و مانع از انسجام نیروههای شاه مخلوع در پایتخت شد.از طرفی نیروههای دولتی را برای سرکوب محمدعلیشاه بسیج کرد و وزرای نزدیک به او را برکنار نمود.

 

سردار اسعد بختیاری که در این زمان برای معالجه در پاریس بود وقتی که خبر همسویی سپهدار اعظم با شاه مخلوع را شنید با تلگرافی متضمن این بیت شعر، او را خجل و از کار خود، منصرف نمود:

” پس از پیری و داد مردی که داد / چگونه دهد نام خود را به باد”

 

او در اصلاح اختلافات نیروهای سیاسی تهران، نقش مهمی ایفا کرد. نگرانی و دلخوریهای صمصام و یپرم خان ارمنی را رفع کرد و آنها را آشتی داد.

او در ادامه ی تلاشهای خود، برای همدلی و همگرایی میان یاران و همفکران خود و پرهیز از واگرایی و نفوذ استبدادطلبان میان گروههای گوناگون، با ارسال تلگراف هایی برای سران ایل بختیاری، آنها را تشویق کرد تا به مبارزه در راه آزادی وطن و پاسداری از آرمان آزادیخواهان کشور و جلوگیری از بازگشت استبداد همگرا شوند.

 

“به خدا اگر به حکم قطعی اطباء، محتاج چهل روز معالجه نبودم فورا حرکت میکردم …چشم تمام فرنگستان به راه است تا ببیند بختیاری از خانه ای که خود ساخته، چه قسم محافظت خواهد نمود. موقع مردانگی و حفظ شرف تاریخی خانواده است

با تمام قوای خودتان مشغول خدمت باشید.روز مردانگی و غیرت است…”

در این هنگامه ی سخت، بار دیگر بختیاریها نقش برجسته ای بر عهده گرفتند.

سپاه محمدعلیشاه که از۳ جبهه شمال شرقی تا غرب ایران را در بر میگرفت. هواداران داخلی او، نیروی جنگی او که از ایلات شاهسون،ترکمن،کرد و لرهای لرستان و کرمانشاهان را شامل می شدند‌ آماده حمله و فتح تهران و سقوط نظام مشروطه بودند.

 

فرماندهی نیروهای او در غرب،با سالار الدوله بود. که۴۰۰۰تن را شامل می شدند. نیروهایی از شاهرود به فرماندهی ارشدالدوله و نیروههای مازندران به فرماندهی شعاع السلطنه، رهسپار فتح تهران شدند.

 

در این میان، سپاهیان و سواران بختیاری به فرماندهی یوسف خان امیرمجاهد در کرج با ارشدالدوله درگیر شدند. سردار محتشم و سردار بهادر برای مقابله با محمدعلیشاه و خسرو خان سردار ظفر، نصیرخان سردار جنگ و مرتضی قلی خان صمصام، برای مبارزه با سالارالدوله و محمدرضاخان سردار فاتح و علی مراد خان سالار بهادر، برای مقابله با بخشی دیگر از نیروههای محمدعلیشاه به فرماندهی رشیدسلطان،رهسپار جنگ با محمدعلیشاه و نیروهای استبداد شدند.

 

سپاهیان بختیاری در تمام جبهه ها،شکستهای سنگینی به دشمن وارد و در زمان کوتاهی آنها را تارومار کردند و تهران را از تصرف حتمی و بازگشت دوباره استبداد، نجات دادند. پیروزیهای سپاه و سواران بختیاری موجی از امید و شادی و قدردانی را در میان مردم و رجال سیاسی کشور، پدید آورد.

 

برای نمونه جمعی از رجال سیاسی و نمایندگان مجلس طی نامه ای در ۱۹ شعبان۱۳۲۹ هجری قمری خطاب به نجفقلی خان صمصام السلطنه بختیاری ، نخست وزیر،از مجاهدت های قوم بختیاری سپاس گزاری نمودند.

 

در بخشی از این نامه آمده است که:…همیشه ظاهر است که برادران، عموما نظر قدردانی و حق شناسی خاصی به برادران بختیاری خود داشته و دارند و همواره مزید سعادت و سربلندی ایشان را طالب و خواهانند و البته در این موقع که غیرتمندان آن ایل قابل تجلیل را ، تنها قهرمان حافظ آزادی و استقلال وطن می بینند، بیشتر چشم امید خویش را به نتایج اقدامات ایشان دوخته اند.

 

آنچه گفته شد بیانگر آن بود که حضور و رشادت بختیاریها در فتح تهران،دوشادوش دیگر آزادیخواهان ایران،اگر چه فصلی شکوهمند و مهم بوده است اما از آنجاییکه در برابر عزم دوباره ی محمدعلیشاه و یکصدهزار نیروی او با همکاری و حمایت روسها، برای تصرف تهران و بازگشت استبداد، تنها نیروی حاضر در میدان بوده است قابل تامل و زمینه ی پژوهشهای درازدامنی را می طلبد.

 

استقرار مشروطه که تبلور اراده مردم و آزادیخواهان ایران بود موجب تغییری مهم در ساخت و بافت قدرت و ایجاد نظام پارلمانتاریستی و ضرورت حضور مردم در تعیین سرنوشت خود گردید.این موارد تنها بخش کوچکی از برجسته ترین دستاوردهای آن سلحشوریها و وطن دوستی ها بود. آنان به درستی دریافته بودند که با وجود همه بی مهری ها، عدم پاسداری از مشروطه، دستاوردها و ارزشهای ملی و همه شمول آن انقلاب بزرگ، آب ریختن به آسیاب زورمندمداری و استبداد است.

 

بهرام(ماشاالله) براتی/ تیرماه۱۴۰۲/ اهواز

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید