تهران
کد خبر:7117
پ
IMG-20180816-WA0018-300×300

به بهانه ی سالروز فتح تهران،بختیاریها و فصل دوم مشروطه

” ناکامی اردوگاه استبداد” ( بخش نخست) بسیاری از ما فکر می کنیم که نقش بختیاریها در تاریخ معاصر و انقلاب مشروطه، تنها به دوران فتح تهران و عزل محمدعلیشاه، خلاصه می شود. حال آنکه کار سترگ و بی بدیل بختیاریها به عنوان تنها نیروی منسجم و قدرتمند در داستان انقلاب مشروطه، نه تنها به […]

” ناکامی اردوگاه استبداد” ( بخش نخست)
بسیاری از ما فکر می کنیم که نقش بختیاریها در تاریخ معاصر و انقلاب مشروطه، تنها به دوران فتح تهران و عزل محمدعلیشاه، خلاصه می شود. حال آنکه کار سترگ و بی بدیل بختیاریها به عنوان تنها نیروی منسجم و قدرتمند در داستان انقلاب مشروطه، نه تنها به فتح تهران به عنوان یک نیروی پیشرو و منسجم به رهبری مردانی وطن پرست همچون سردار اسعد دوم بود که بیشتر به تحولات پس از فتح تهران و استقرار مشروطه و مشروطه خواهی بر می گردد.

به معنای دیگر، این یگانه نیروی قدرتمند آن دوران بود که، رسالت پاسداری از ارزشهای مشروطه و مبارزه با سودای محمدعلیشاه و طرفدارانش را برای بازگشت دوباره به قدرت و استبداد بر دوش گرفت. پس از صدور فرمان مشروطه در۱۴مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی توسط مظفرالدین شاه و مرگ او تا به قدرت رسیدن محمدعلیشاه، تحولات به سرعت پیش رفت. یعنی از انحلال مجلس دوم تا تاجگذاری احمدشاه. ابتدا با فتح تهران در صبح روز۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۷ هجری قمری توسط آزادیخواهان بختیاری،گیلان و تبریز. محمدعلی شاه در روز ۲۷ همان ماه(۲۵تیر۱۲۸۸) متواری و به سفارت روسیه، پناهنده شد و مشروطه خواهان فاتح ، طی جلسه ای مرکب از بزرگان کشور که ” مجلس عالی” نام گرفت و سردار اسعد بختیاری ( حاج علیقلی خان بختیار) و محمدولی خان تنکابنی ( سپهدار اعظم) نیز جزو آنها بودند.

شاه مستبد از قدرت خلع و پسرش احمدمیرزای ۱۲ساله را به قدرت رساندند. سپهدار اعظم به وزارت جنگ و سردار اسعد به وزارت داخله رسیدند.اولتیماتوم روسیه مبنی بر اخراج مستشاران آمریکایی از وزارت مالیه تا تحریک و طغیان داراب میرزا در آذربایجان،طغیان رحیم خان چلیپانلو رییس ایل شاهسون در اردبیل،اختلافات میان خود نیروهای مشروطه خواه و اقدامات علنی محمدعلیشاه برای سامان دادن به نیروهایش در کشور و عزم دوباره برای بازپس گیری قدرت،کشور را دچار بحرانهایی عمیق نمود. محمدعلیشاه همراه با۳ شاهزاده قجر،ظل السلطان،سالار الدوله و شعاع السلطنه، با محوریت روسیه،متحد شدند. آنها برای پیشبرد اهداف خود،ایل شاهسون و حتی محمدولی خان تنکابنی که اینک از وزارت و صدارت استعفا داده و در املاک خود واقع در شمال سکونت داشت را همراه اهداف خود کرده بودند.

در آن شرایط بحرانی، نجفقلی خان صمصام السلطنه ی بختیاری دوباره به نخست وزیری رسید تا بتواند کشور را از اینهمه بحران، نجات دهد.صمصام، سردار بهادر، فرزند ارشد سردار اسعد را برای گردآوری سپاه به میان ایل بختیاری فرستاد. وحشت از بازگشت محمدعلیشاه که وارد گمش تپه شده بود مردم را فرا گرفت و تمام چشم و امیدها، متوجه نخست وزیر برای مقابله به خطرات پیش رو بود.صمصام ابتدا به قلع و قمع طرفداران محمدعلیشاه در تهران پرداخت و از طرفی نیروههای دولتی را برای سرکوب محمدعلیشاه بسیج کرد و وزرای وابسته به او را برکنار نمود.

سردار اسعد بختیاری که در این زمان برای معالجه در پاریس بود وقتی که خبر همسویی سپهدار اعظم با شاه مخلوع را شنید با تلگرافی متضمن این بیت شعر، او را خجل و از همراهی استبداد منصرف نمود. “پس از پیری و داد مردی که داد/ چگونه دهد نام خود را به باد” سردار اسعد با تلگراف هایی به سران و بزرگان بختیاری، آنها را تشویق به ایستادگی و پرهیز از اختلاف و تشتت می کرد. او در اصلاح اختلافات نیروهای سیاسی تهران نیز، نقش مهمی ایفا کرد و نگرانی و دلخوریهای صمصام و یپرم خان ارمنی را رفع کرد. وی در ادامه ی تلاشهای خود، دوباره با ارسال تلگرفهایی برای سران ایل بختیاری،آنها را تشویق به مبارزه در راه آزادی و پاسداری از آرمان آزادیخواهان کشور و جلوگیری از بازگشت استبداد تشویق کرد که:” به خدا اگر به حکم قطعی اطباء،محتاج چهل روز معالجه نبودم فورا حرکت میکردم …چشم تمام فرنگستان به راه است تا ببیند بختیاری از خانه ای که خود ساخته،چه قسم محافظت خواهد نمود.موقع مردانگی و حفظ شرف تاریخی خانواده است.با تمام قوای خودتان مشغول خدمت باشید.روز مردانگی و غیرت است…”در این هنگامه ی سخت،بار دیگر بختیاریها نقش برجسته ای بر عهده گرفتند.

سپاه محمدعلیشاه که از۳ جبهه شمال شرقی تا غرب ایران را در بر میگرفت.هواداران داخلی او، نیروی جنگی او از ایلات شاهسون،ترکمن،کرد و لرهای لرستان و کرمانشاهان را شامل می شدند‌. فرماندهی نیروهای او در غرب، با سالار الدوله بود.که۴۰۰۰تن را شامل می شدند.نیروهایی از شاهرود به فرماندهی ارشدالدوله و نیروههای مازندران به فرماندهی شعاع السلطنه، رهسپار فتح تهران و بازپس گیری تاج و تخت و نابودی مشروطه و دستاوردهای آن نهضت ملی شدند. در این میان، سپاهیان و سواران بختیاری به فرماندهی یوسف خان امیرمجاهد در کرج با ارشدالدوله درگیر شدند.سردار محتشم و سردار بهادر، برای مقابله با محمدعلیشاه و خسرو خان سردار ظفر،نصیرخان سردار جنگ و مرتضی قلی خان صمصام برای مبارزه با سالارالدوله و محمدرضاخان سردار فاتح و علی مراد خان سالار بهادر برای مقابله با بخشی دیگر از نیروههای محمدعلیشاه به فرماندهی رشیدسلطان، رهسپار جنگ با محمدعلیشاه و نیروهای استبداد شدند.

سپاهیان بختیاری در تمام جبهه ها، شکستهای سنگینی به دشمن وارد و آنها را تارومار کردند و تهران را از تصرف حتمی و بازگشت دوباره استبداد،نجات دادند. پیروزیهای سپاه و سواران بختیاری موجی از امید، شادی و قدردانی را در میان مردم و رجال سیاسی کشور، پدید آورد.
برای نمونه جمعی از رجال سیاسی و نمایندگان مجلس طی نامه ای در ۱۹ شعبان۱۳۲۹ هجری قمری خطاب به نجفقلی خان صمصام السلطنه،نخست وزیر،از مجاهدت های بختیاریها سپاسگزاری نمودند. در بخشی از این نامه آمده است که:”…همیشه ظاهر است که برادران،عموما نظر قدردانی و حق شناسی خاصی به برادران بختیاری خود داشته و دارند و همواره مزید سعادت و سربلندی ایشان را طالب و خواهانند و البته در این موقع که غیرتمندان آن ایل قابل تجلیل را تنها قهرمان حافظ آزادی و استقلال وطن می بینند،بیشتر چشم امید خویش را به نتایج اقدامات ایشان دوخته اند.” آنچه گفته شد بیانگر آن بود که حضور و رشادت بختیاریها در فتح تهران، دوشادوش دیگر آزادیخواهان ایران،اگر چه فصلی شکوهمند و مهم بوده است اما از آنجاییکه در برابر عزم دوباره ی محمدعلیشاه و یکصدهزار نیروی او با همکاری و حمایت روسها،برای تصرف تهران و بازگشت استبداد، تنها نیروی میدان بود و پاسداری از آن نهضت ملی و دستاوردی های بی بدیل و برجسته اش را بر دوش رفت.

انقلابی ملی، که موجب تغییرات ساختاری در ساخت و بافت قدرت شد را در آن هنگامه های سخت، پاسداری کرد.بدون تردید، این فصل شکوهمند تاریخ سرزمین ما، برای آگاهی نسل جوان، نیازمند تامل و پژوهش های بسیار بیشتری خواهد بود. بهرام(ماشاالله) براتی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید